پشت گوشی گریه میکرد، از قرنطینه خودش هنوز خستگیش در نرفته باید مراقب آقا باشه حالا. ممکنه بمیره میدونی:(
خودش میگه میخواد بمیره ولی دوست نداره زجرش رو ببینه.
ولی من فکر میکنم مرگشم خیلی داغونش میکنه.
وقتی فکر میکنم چه فشارایی قراره تحمل کنه به زودی غمم میگیره.
دوست ندارم جای بقیه هم غصه بخورم ولی دارم میخورم
کاش میشد دکمهی خاموشو زد و همه چی تاریکو پوچ و تمام شه
ولی نمیشه باید ادامه داد :)
This post is from few year before but was never released
1399/06/30
escapist...برچسب : نویسنده : 2escapist948 بازدید : 11